عادت كرده ام به اينكه خدا تيغ تقديرش را تيز نكند و از طرف كندش مرا ببرد، عادت كرده ام كه خدا آدم حسابم نكند و هيچ قاصدكي به جز اجبار باد حول خط دست هاي من نچرخد، همين است كه واهمه دارم... واهمه دارم تو را بلند فرياد بزنم و خدا يادش بيايد مي تواند از من با تيغ هاي كند تري انتقام بگيرد.تو آنقدردرمن هستي كه گاهي مي ترسم بخوابم و بيدار نشوي...از من به آغوش هيچ جاده اي پناه مبر، كوله بار تو و كفن من تنها دو اسم متفاوت براي يك وسيله هستند، كوله ات را كه از زمين جدا كني و تا شانه ات بالا بياوري، آرام آرام روحم را كف دست عزرائيل تف ميكنم و پتوي سنگي ام را روي خودم مي كشم .... من با تمام دنيا سر لج دارم، و آنقدر روي زخم هاي يك دنده ام نمك پاچيده ام كه آدمها براي اكران از پا افتادنم دست و پا مي شكنند .....اما، يادت باشد همين حالا هم دست تقدير به من نمي رسد، مگر اينكه تورا كشتي گيري ببيند كه براي ملتي مظلوم ميبازييادت باشد خدا، ترازوي شيب داري دارد كه پاكي توسبك تر از سجده هاي مومنانش استيادت باشد براي من سخت است قلبم با اين قرص هاي زير زبانيپرتپش تر باشد تا حضـــــــور تو
#سپهر_عسگري
آدمها بايد هم براي اتفاق هاي ناگوار سرپوش تقدير بگذارند،
تقدير، سرپوش خداست روي تمام از دست دادگي ها؛
تقدير، شوخي خداوند است با انسان؛
تقدير، بارش قطرات بي عدالتيست
روي چادر سياه زنان اين شهر
#سپهر_عسگري
به حكـــم قسمت، به زور تقديــــــــــر، بستري بر تخت نامرئى،مي خواهم از دخترهايي بنويسم كه گريه هايشان را مرتب كرده اند براي زير پتو، از پسر هاي كه
كاش جاذبه وجود نداشت ،تا وقتي تو را مي بينم ، قلبم نريزد ،
سر جايش بماند...!!و به چشمانم رشوه مي دهم تا نلرزد ،پناه مي بردم به ساعت
برنارد.و همه چيز مي ايستاد . آنقدر مي ايستاد تا يك دل سير بدون جاذبه و لرزش
چشم نگاهت كنم ....!!اما خدا ميدانست من طمع كارم ..و دست به كار ميشد تا
قيامت كند .اما غافل از آنكه به اسرافيل رشوه دادم تا شيپور قيامت غلاف بماند..دم
تك تك فرشتگان را هم ديده ام..!!وقتي مـــــن عاشق شوم ، با خدا هم رقابت مي
كنم .مي دانم شكست مي خورم ، اما مي ارزد .عشق ارزشش را دارد ..!!
#سپهر_عسگري
فقر،تبعيض ،بي عدالتي موضوعاتي كه هنرمندان با شرف وانسان دوست جهان هر
روزه سعي در از بين بردن آن دارند.حال چگونه است؟؟در يك برنامه كمدي(خنداونه)از
اين عناصر سو استفاده كرده در جهت خنداندن ؟؟مردم سومالي
من زير چارقد سياه هيچ دختري عزاداري نكرده ام شاعرانه ترين لحظات از
دختركاني كه فاحشه هاي ساختند در ذهن باكره اين واژه هادر چندش آورترين
اگر محبوبم باشي ،
تمام آدمها را ژان وار ژان ميكردم
تا كوزت هفت پشت با تو غريبه باشد ....!!
#سپهر_عسگري
براي از دست رفتگي هايت فاتحه اي بخوان و
فراموش كن .گذشته به بطن اين اتفاق راه كج كرده ،
بگذار عشق مهمان قلبت باشد، ميزباني كــــن و براي آمدن
معشوق ات كوچه را آب جارو كن ، چاي دم كن و شمعداني ها را سيراب كن..!!!
عشق كار خودش را مي كند .
#سپهر_عسگري
من هيچ وقت به ماندنت ايمان نمي آورم ، تا وقتي بوي ماندن نمي دهي.....!!هرچه التماس كنم دست هايم به قوس هاي بدنت نمي رسند ،ترس دارند ، ترس دارند وَهم و خيال باشد ،
براي هيچ آغوشي دست دراز نميكنم ،
بجز آغوش فراموشي گذشته ها سكوتم را بازخواست نميكنند ،بي حوصلگي هايم
را
هم ديوار اتاقم ازمن بر ميدارد و در سكوت مادر زاد خودش ، حل مي شود ....!!!اما
قاب
عكس هاي خالي ، نه فراموشي ميفهمد و نه سكوت .يكراست ميرود سراغ زخم
،نمك دان بر ميدارد و برف مي بارد ،اما بازهم به رويم نمي آورم ،گاهي به روي
نياوردن ، از هر تجربه آني اليام بخش تر است .
#سپهر_عسگري