به حكـــم قسمت، به زور تقديــــــــــر، بستري بر تخت نامرئى،مي خواهم از دخترهايي بنويسم كه گريه هايشان را مرتب كرده اند براي زير پتو، از پسر هاي كه
در حمام با دموكراسي معشوق انتخاب مي كنند ،از شهري بنويسم كه مِناره هايش لكنت گرفته اندو تريبون ها به جان هم افتاده اند،حتي اگـــــر "امــيد" و "آرزو" را باهم بخوابانم،دو قرن سكوت قرينه شده در لب هاي ملتي كه سر ِ آرزو هايشان را لبِ ِجوي قرباني مي كنند .آهـــــاي خداوندگار تقدير و حكمت،عروسك هاي خيمه شب بازي قبل از اجرا تمـــرين نكرده اند،آهـــــــــاى كودكان مستعد در سُرنگ ها و مَجاري هــــــا ؟!دنيا، قبل از بند ناف شما، از خودش بريــــــــــده است .مادر بزرگ ها در پايان قــصه ها عفونــت كرده انــد ،پهلوانان خيلي وقت است مي ميرند.ما بجز "اديــپ" و "الكــترا" عقده ي ديگري نداريم تا آرزو هاي جواني را سر كشيده باشد...!!قنداق سفيدي كـــه شهوت زودتر از عشق بكارتش را سر كشيده ورنگ سفيدش از خون آبه اين دوشيزگي سرخ گشـــته در سبزينه ي اين روزگار، پــــــــــــــرچــــــم ماست.ما جسد هايي شبيه هم بوديم ، در گهواره هاي فرضيكه در نــــهايت لاي پاي زندگي چروك مي شويم .دعا هاي باد كرده روي دست مادران،شك بين ركعت دوم و سوم نمازصبح پدران ،سكوت علامت ا"رضاست" براي پسران ،"پرده" بهتر يا"شوهر"موضوع انشاء دختران ،خدا حتي آينه هارا به عدالت بين نابينايان تقسيم نكرده ،خنده هايي كه سهم هر انسان است جاي خود .حال، من با حس تسلسل ذهن نامتمركزم، كنار بيايم ؟ يا براي اين عدم توازن در ماهيت شريـــر هر انسان گريـــه كنم ؟؟هر چنــــد، تفاوتـــــي نخواهـــد كـــرد .
پاورقي: عقده اديپ و عقده الكترا نام بيماري هاي رواني است .
#سپهر_عسگري