من هيچ وقت به ماندنت ايمان نمي آورم ، تا وقتي بوي ماندن نمي دهي.....!!هرچه التماس كنم دست هايم به قوس هاي بدنت نمي رسند ،ترس دارند ، ترس دارند وَهم و خيال باشد ،
در عشق ثباتي نيست ، سراسر اضطراب است و دلتنگي ، سراسر وابستگي ، پر از خاطرات زجر آور دوست داشتني ، عشق يعني تهي از غيرت به جا مانده در قامت هيچكس ، عشق كوچه بن بست بي رهگذر است .وقتي كسي به آنجا مي آيد ، اميدواري كه درب خانه توررا بكوبد ، اما دريغ از بن بست...!!! دريـــــــغآنقدر منتظر مانده اي تا ايمانت خواب بماند ، تا جايي كه حتي آينه ها چيزي براي نشان دادن ندارند ،از احساساتي كه در قالب كلمات نگنجد بيزارم ، اما حالا ميفهمم عشق چه دست هاي نحيف و بي روحي دارد ،اما براي خفه كردنت كافيست .هجمه هاي دنيا آنقدر برايم كرخت و بي اهميت شده اند كه براي هر معقوله اي مقصدي را بهانه ميكنم ،فقط مي خواهم فرار كنم، بروم جايي كه يك "تو" آنجا منتظرم باشد ، جاييكه از شنيدن دوستت دارم هايشان عوق نزنم و حس حماقت نكنم ،جاييكه از روي پيشاني ام ديكته شب سرمشق نكنند .بدنبال اين ناكجا آباد ، از آدمها فراري ام
#سپهر_عسگري